گلهای کاغذی ممکو

ما یک نفریم ! ما یک نفریم !   تو را یافتم ... و چه دیر  وقتی از دور دست های آمدی موهبتی ناگهانی ؛ همچون رگبار بهاری در دل این کوهستان خشک گویی خدا از آغاز خلقت تو را برای من و مرا برای تو آفریده بود ... که جفت هم باشیم جفت که نه ... یکی باشیم جفت هم نیستیم ...  ما یک نفریم !   .....بهار 1396 – م.ت گلهای کاغذی ممکو...ادامه مطلب

در عمق چشمانت

در عمق چشمانت

بوی عطر تنت

در کوچه  تنهایی ام می پیچید

از چهره ات ماه می تراود

جنگل سبز  در عمق چشمانت گم می شود

و عشق از کرانه های هستی ام موج می زند

دیدنت

موهبتی است ... وصف ناپذیر !  

.......29  اردیبهشت 1396 – ممکو

پيام هاي ديگران ()        link        یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ،۱۳٩٦ - محمد توکلی
گلهای کاغذی ممکو...

senator آقای سناتور وقتی توی شرکت استخدام شدیم اونو و چند نفر دیگه فرصت طلبی کردن و بجای اومدن تو سایت و کارهای فنی ، توی همین شهرک موندن و برای خودشون ول می گشتن . این آقاهم شد مسئول سردخونه مواد غذایی ... یه بار که با یکی از همکارا رفتیم سردخونه دیدیم که دفتر و دستکی برای خودش درست کرده و نشسته ه گلهای کاغذی ممکو...ادامه مطلب

امروز چه روز آفتابی و خوبیه ...   امروز چه روز آفتابی و خوبیه ... این روزها هوا هم نسبتا خنک شده وقتی روی چمن های جلوی رستوران نشسته بودم  یه باد خنکی می وزید و برگهای درختها رو نوازش می کرد رایحه موجود در هوا منو با خودش به دوران کودکیم برد اون موقع که تابستونامی رفتم خونه پدر بزرگ تو مسعودآباد .. گلهای کاغذی ممکو...ادامه مطلب

برگهای پائیزی   دراین هوای سرد پائیزی چه بی رحمانه در زیر قدم هایمان خرد می شوند برگهایی زرد و طلایی که اندک زمانی پیش از هرم گرمای تابستان سایه سار ما بودند! این بود پاداش آن همه خوبی ها ؟!   ...............م.ت 12 مهرماه 1394 گلهای کاغذی ممکو...ادامه مطلب

خیابان رضایت مندی !   دخترکان روستای در کوچه باغهای سوت و کور و خلوت دهشان در حسرت رفتن به خیابانهای شلوغ و پر زرق و برق شهری می سوزند و دختران بزک کرده شهری آرزوی زندگی شاد و ساده روستایی رو در رویاهایشان تصویر می کنند ! مردان کوچک و گمنام شهرم گلهای کاغذی ممکو...ادامه مطلب

Monday, March 06, 2017 عجب خانوم نازنینی ... ! تا دیر وقت هتل بودم و موقع برگشتن مهتاب از شیراز پیام صوتی داد و نشستم روی صندلی و تا جوابش رو بدم و غرق موبایل بودم که شنیدم خانومی با صدای ظریف ... اسمم رو صدا کرد و احوالپرسی کرد . گلهای کاغذی ممکو...ادامه مطلب

سقوط از داربست ! ... ومن در خیابان بودم و آدمهای شاد و بی درد با ماشین های گرانقیمت اشان به سرعت از کنارم می گذشتند و صدای نوار آهنگها بالا بود  لابد خیلی زندگی را با  خوشی می گذرانند .و از دوستم خداحافظی می کردم که مرد نگهبان با موتورش از راه رسید و چند لحظه ای توقف کرد . می دانی ، پسرش مدتی پیش از بالای داربست به پائین افتاده و الان نیمه فلج در گوشه خانه است ، این را دوستم گفت . پسرش دیپلمه بوده و بیکار و برای بدست آوردن اندک پولی ، کارگری می کرده است  ومن در حالی که متاثر بودم برای این ماجرا که نمی دانم نامش را واقعا چه باید گذاشت ؟ اتفاق ؟  حادثه ؟ بی احتیاطی ؟ یا بد شانسی ؟   مرد نگهبان را دیدم که بر روی موتور سرش را در گریبان برده بود لابد خیلی  زندگی را با تلخی و مرارت می گذراند . و من فکر می کردم که چرا این اتفاق افتاده است ؟ و آن جوان بیچاره که  اکنون در کنج خانه به حالت نیمه فلج افتاده  ، زندگی را چگونه می گذراند ؟ و بیادم آمد  که من هم زمانی هنگامی که دیپلم گرفته بودم چون دانشگاه تعطیل بود بخاطر فقر و بی پولی بعد از جنگ ، کار گلهای کاغذی ممکو...ادامه مطلب

آقای سناتور   وقتی توی شرکت استخدام شدیم اونو و چند نفر دیگه فرصت طلبی کردن و بجای اومدن تو سایت و کارهای فنی ، توی همین شهرک موندن و برای خودشون ول می گشتن . این آقاهم شد مسئول سردخونه مواد غذایی ... یه بار که با یکی از همکارا رفتیم سردخونه دیدیم که دفتر و دستکی برای خودش درست کرده و نشسته هی چای می خوره و سیگار می کشه ... همین کار نکردن و سیگار کشیدن آخرش بلای جونش شد وبعد از دو دهه همین دو سه سال پیش معلوم شد که سرطان ریه گرفته ... با وجودی که می دونست سرطان داره و احتمال زنده موندنش خیلی کمه ولی چه حرص و ولعی نسبت به مال دنیا داشت خونه ویلایی رو که بهش داده بودند  ونفر قبلی بیشتر از صد متر از محوطه جلوش گرفته بود اینم اومد بیشتر از صد متر دیگه رو دوباره بهش اضافه کرد دو تا از کانکس های شرکت رو هم خرید گذاشت توی حیاتش موردهای داخل فنس رو از ریشه دراورد و دوباره نهال های مورد رو آورد و بیرون فنس کاشت ! ( فقط بخاطر اینکه اگه فردا قرار شد بجای فنس دیوار بکشه 10 سانت به پهنای حیات اش اضافه بشه اون مغازه توی بازارچه رو که مال شرکته و اینا با دوز و کلک  و زد و بند صاحب شدن گلهای کاغذی ممکو...ادامه مطلب

  عطر و بوی زندگی ...   زندگی مثه چای لاهیجانی می مونه ... وقتی به تنهایی اونو دم کنی نه رنگ آنچنانی داره و نه طعم وعطری ... اتفاقا این بخاطر مرغوب بودنش هست که اینطوریه ... چون این چایی هایی که خیلی سریع عطر و طعم بو پیدا می کنن همش اسانس و مواد شیمیایی و رنگ های افزودنی هستن ... برای معطر کردن و خوش طعم کردن چای ایرانی باید به اون دارچین و هل و چیزهایی مثه اون بهش اضافه کرد تا خوش طعم بشه اون وقته که می بینی چقدر طعم و مزه خوبی پیدا می کنه و چه عطر داره ... زندگی هم درست مثه همین چای لاهیجانه  که میشه بی رنگ و بو بودنش رو با سه سری  دلخوشی های کوچیک تغییر و  طعم و رنگش را عوض کرد و مزه دیگه ای بهش داد ... یه حرف  امیدوار کننده یه مهربونی یه تشویق می تونه ایجاد  انگیزه کنه و طعم و رنک و بوی زندگی شما رو عوض کنه ... ...................... م.ت 24 دیماه 1395 – ممکو گلهای کاغذی ممکو...ادامه مطلب